275-قدمای نازت رو چشمام عشقم(37)

29 م این ماه برای من بعد از 5 مله یه حس و حال دیگه داره..

اینکه با خیال راحت به خونه مون میرسم با خیال راحت دنبال خریدهام میرم و صد البته خیالم راحته که صبح 

فرداش قرار نیست ساعت 6 صبح از تخت عشقمون کسی بیدارم کنه که برم سر کار...اینکه میتونم برای ثانیه به 

ثانیه روزمون نقشه بکشم و حتی تخته نرد بازی کردن بعد اینهمه وفت بشه جزء یکی از همین نقشه ها...

میدونی عشقم؟ من وقتایی که نیستی کم دارمت و وقتایی که کنارم هستی کم میارمت...

حس میکنم باید انقدر ببوسمت و انقدر ببوسیم که جای ثانیه ای کم نشه ازش..

انقدر باید نگاهت کرده باشم که دلم برای این دوری ِ بعدی حاضر باشه...

من همه ی عاشقونه هامون رو کنج قلبمون نگه میدارم.. برام مثه یه گنجینه ی با ارزشه که دلم میخواد همیشه

انقدر لبریز باشه و ذخیره داشته باشه که حتی تو دوریامون ازش سیراب شم...

من با همه ی زنانگی های وحشی و آرومم .. با همه ی شور و شوق خرید کردنامون.. قدم زدن هامون...

خوردن هامون...با همه ی قشنگیا و بد اخلاقیام منتظر قدمای نازتم که بزاری رو چشمام نازنینم..


_ دیگه سر کار نمیرم :) .. محیطش برام دوست داشتنی نبود...گذر لحظه هام کنار عزیزترینم برام دوست داشتنی تره:)

 

 

274- مرور خاطره هامون با عاطفه مهربونم

 


 

پریسای عزیزم کل آرشیوتو زیرورو کردم،‏

کلی اتفاقای ریزودرشت وتلخ وشیرین توزندگیتون افتاده،‏ ازسختیای به هم رسیدنتون، ازخواستگاری که آدرستونو گم کردن،ازاسترست واسه آزمایش خون،تاسرسفره آسمونیتون که انگارازبهشت واستون آورده بودن،

ازعقب افتادن عروسیتون به خاطرفوت اقوامتون،از22مردادکه پیوندتون آسمونی شدوپربرکت به خاطرباریدن بارون،ازاولین تولدت زیرسقف زندگی مشترک که مصادف شدبافوت پدرشوهرت،از دردودلای آقاییت که ازخداشکایت میکردکه نتونستم جلوی اشکاموبگیرم به خاطرنه سال عذابش،

ازعشقتون که روزبه روزبیشترمیشه،ازدورشدن آقاییت به خاطرآینده ی پرازآسایشتون،ازدلتنگیای توبه خاطراین دوری،‏ ازاعترافای قشنگت،ازتخت رویایتون ، ازخریدتیبای نقره ای تاخریدخونه ای که فقط صاحبخونه شیش روزبهتون مهلت داده بود،ازپیشی چشم آفی

ازکیف جادویی همسریت،از84روزکنارهم بودنتون از365روزسال،ازشل کردن دربطری جلوی فامیل واسه خوشحالی تو،ازبازی عاشقانتون که هیچوقت اون سه کلمه زشت لقب نگرفت،ازایژاباژی آسانسورباژی،

ازکمدی که خیلی ازعاشقانه هاتونوبه خودش دید،ازفعال نگه داشتن کودک درونت،ازخریدسرویس طلایی که باهاش سوپرایزشدی واسه عید،ازتلاشت واسه گرفتن رژیم ودادن به زورآبمیوه توسط آقایت،

ازبداخلاقیای گاه وبیگاهت،ازکتاب قصه های بچگونتون،ازگلم صداکردن شماجلوی فامیل توسط همسری ونگاه پرازحسددیگران،ازپابندو نگین ناف واسه متنوع بودنت،

ازعسل بانوی موهای مش شده تاکاملابلوندوموهای قرمز،ازعکسای آتلیه،ازمویی قرمزعید،ازجوجوی کوکی خوشگل،'ازفوت مادربژرگت،ازصبوریت واسه سه سال دوری ازهمسرت،

همه وهمه اینو میگن که عشق شماخیلی خاصه خیله تکه،خداوامام رضا خیلی دوستون دارن،اینکه عشق معجزه میکنه،اینکه بعدهشت سال زندگیتون به طراوت وتازگی روزای اولشه،پریساخداتو شکرکن به خاطرداشتن تن سالم وداشتن یه همسری فداکار،به خاطروجودپدرومادرت،به خاطرآرامش وآسایش توی زندگیت،

خیلی برات خوشحالم عزیزم،وبهت افتخارمیکنم چون هرروزعاشقتروعاشقترمیشی نازگلم،قدرزندگی وآقایی همیشه زحمتکشتو بدون،ازصمیم قلبم واست دعامیکنم که زندگیتون همیشه قرین آرامش وسلامتی وعشق باشه،چهارروزدیگه روزعشقه هرچند شماهرروزعاشقیدو ولنتاین واستون بایدبی معنی باشه،‏ دوست دارم

 

 

+وقتی تو اینهمه سوت و کوری نظرای وبتو باز میکنی و اسم یکی از مهربونتریناتو که چند وقته عجیب بهش عادت کردی رو با یه کامنت طولانی میبینی انگار قلبت میخواد از خوشی بمونه.. این سرخوشی وقتی بیشتر میشه که با خوندن تک تک کلمه های کامنتش سعی میکنی به زور اشکات نریزه پایین.. وقتی مات اینهمه مهربونی میشی.. اینکه کسی اینهمه برات وقت گذاشته که خاطره هاتو جمع بندی کنی.. که بتونی هر وقت خواستی یه جا مرورشون کنی اون هم با قشنگترین جمله بندی و لحن ممکن... چی بهتر از این؟ چی قشنگتر از این؟ چی میتونم بگم تو جواب اینهمه مهربونی؟دلم خواست.. دلم خواست این کامنت بشه یکی از پستای این خونه تا ابد موندگار بشه برامون... هیچی ندارم که در جواب مهربونیت بگم عاطفه م.. تو مثل اسمت پُری از خوبی و مهربونی.. آرزوم برات تا ته دنیامون خوشبخت بودنته.. تو یه عروس زیبای دوست داشتنی هستی که تا همیشه اسمت گوشه ذهنم میمونه... دوستت دارم دخترک مهربون من...


ـــ نمیتونم اینجا از سه نفر دیگه که با اینکه وب ندارن اما همیشه کنارم هستن اسم نبرم...مریمی عزیزم و یه عاشق خوبم و مریم بانوی گلم..من هر باری که کامنتامو دیدم اسم شماها و مهربونیتونو دیدم و تا آسمون خوشحال شدم.. ممنون از اینهمه بودنتون.. دوستتون دارم :)

___ رویای آبیم :( نگرانتم...

 

 

273 - روز عشاق

امروز روز عشقه 

عشقه من ، عاشقت هستم تا اخر عمرم

عاشق خودت و وجود نازت و شیرین زبونیات 

عشق من عاشقم باااش

با تمام وجود فریاد می زنم که عاشقت من

نازنین من همسر من پریسا من دیوونه وار عاشقتم

روز عشق بر تو + من = ما  مبارک



می خواستم عکس بذارم ولی بلاگفا اجازه نداد 


همیشه مناسبتهای عاشقونه برای من معنی و مفهوم خاصی دارن و اعتقاد داشتم کسایی که عاشقن باید باید باید مناسبتارو یادشون باشه.. خوشبختانه مرد من همیشه من رو تو ای موضوع سربلند کرده و من عاشقونه ممنون این توجهشم..ولنتاین عاشقانمون با جوون و دل مبارک نازنینم....

 



صفحه رو باز میکنم اما هیچ چیزی برای نوشتن به ذهنم نمیاد... حتی وبلاگاتونو میخونم اما واقعا حسم به کامنت گذاشتن نیست...دلم برای همه ی اون روزهای شلوغ تنگ شده....کارین دل خودممم برای اون پستای طولانی تنگ شده.. نگار من تولدت مبارک آبجی عزیزم...

272-خداو عشقمون پشت و پناهت همسرم(36)

تو صحیح و سلامت رسیدی و من خدامونرو شکر میکنم...:)


عاطفه عزیزم ببخش نگرانت کردم مرسی دختری که به یادمی

بهار جانم من اون پست رو همون روز خوندم شرمندتم که نتونستم جواب بدم اینهمه مهربونی رو...